گفت ما به درد هم نمیخوریم
و رفت...
تو رفتنی بودی و من تمام تلاشم را کردم که بمانی
اما تو رفتنی بودی
نه تقصیر تو بود نه من
ما ریشه هایمان فرق میکرد
مثل کوه...مثل باد...
یروز پشیمون میشی
میای داد میزنی میگی ببخشید
ولی من دیگه نمیشنوم حرفاتو
الکی ک نیس...این همه خاک رومه...
گاهی دلت هیچ نمی خواهد
بجز یک پیام
یک کلمه
اصلا یک نقطه
که فقد از طرف او باشد...
خسته از تمام دلنوشته های بی جوابم
بردار تلفن لعنتی ات را
شماره ام را بگیر
یا صدایت را بفرست
و زمزمه كن كنارگوشم
هر شب
قبل از خواب
تمام دلتنگى ات را
باور كن این كلمات دیگر جان ندارند
دلم صدايت را ميخواهد
اگر بفهمی تو...
مثل هرشب
مانده ام در انتظار یک شب بخیر
گاهی ادم
بیقراره چیزهای ساده ای میشود...
بعد از تو تکه تکه شدم
تکه ای از من تورا نفس میکشد
تکه ای ازمن تورا می نویسد
تکه ای از من تورا پس میزند
و تکه ای از من
هنوز دلتنگ توست...
هرگز هیچ حسرتی
این چنین یکجا جمع نمی شود
مگر در این سه کلمه
او دوستم ندارد ...
انتظار را هم خسته کرد این دل زبان نفهمم:(